شوخی نبود که، شب عروسی بود. همان شبی که هزار شب نمی شود. همان شبی که همه به هم محرمند. همان شبی که وقتی عروس بله می گوید، به تمامی مردان داخل تالار محرم میشود! همان شبی که فراموش می شود عالم محضر خداست. آهان یادم آمد! این تالار محضر خدا نیست، تا می توانید معصیت کنید!

همه و همه آمدند. اما ای کاش امام زمانمان هم می آمد، حق پدری دارد بر ما.! مگر می شود او نباشد؟! عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود. به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند: ورود امام زمان ممنوع!!! دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسی ات مبارک ولی. ای کاش کاری می کردی تا من هم می توانستم بیایم. مگر می شود شب عروسی دختر، پدر نیاید؟! من آمدم اما. گوشه ای نشست و برای خوشبختی دخترش دعا کرد.

 *****

مولا جان! چه ظالمانه یادمان می رود که هستی!

ما که روزی مان را از سفره تو می بریم و می خوریم، اما با شیطان می پریم و می گردیم.

می دانم گناه هم که می کنیم، باز دلت نمی آید نیمه شب در نماز دعای مان نکنی. هر چه باشد شما رحمت واسعه ی حق هستید.

امام زمان همچنان مظلوم است.


امام زمان را یاد کنیم...

هدیه به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

ورود امام زمان ممنوع !!!

شبی ,شب ,هم ,تالار ,امام ,ای ,همان شبی ,شبی که ,امام زمان ,می شود ,زمان ممنوع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یاران اسلام rafsanjan1400 حکمت ما رمان سرا | دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه,دانلود جدیدترین رمان های احساسی کلبه عطر پریان press2020 علم و فن آوری کاغذ مقوای سپیتا [ یو اپ ]